- بعید شدن
- دور شدن جدا ماندن دور شدن، جدا شدن
معنی بعید شدن - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
نفی بلد گردیدناز شهر و دیار خود رانده شدن
روانه کردن، پنهان شدن روانه کردن، خود را غایب کردن پنهان شدن
بینا شدن، دانا شدن
اسیر شدن گرفتار شدن، زندانی شدن، مزمن شدن تب بحیثیتی که اصلا قطع نشود
بلاغت
افراخته شدن (بنا و جز آن) بر افراشتن، تعالی ترقی، برخاستن (از جای از خواب)، دراز شدن (شب و روز)، بر پا شدن: (فتنه ای بلند شد)
هویدا گشتن پیدا گشتن آشکار شدن نمودار گردیدن، بوجود آمدن خلق شدن، معلوم شدن مرئی شدن، طلوع کردن طالع شدن، یا پدید آمدن بامداد ین. پیدا شدن (زهره و عطارد) پیش از طلوع آفتاب در مشرق. طلوع صباحی مقابل پنهان شدن بامدادین
ناپاک شدن شوخگن شدن پلید گردیدن پلشت شدن نجس شدن
نفی بلد گردیده از شهر و دیار خود رانده، جمع تبعید شدگان
برنگ سفید درآمدن: ابیاض سفید شدن موی، ظاهر شدن آشکار گشتن
به دست آمدن، حاصل شدن، فراهم شدن
افراخته شدن، بالا رفتن، به بلندی رسیدن
از جا برخاستن، دراز شدن چیزی
از جا برخاستن، دراز شدن چیزی
به دست رسیدن فراهم آمدن نصیب شدن چیزی کسی را
بوسیله کلید بسته شدن، یا کلید شدن دندان (های) کسی. چفت شدن دندانها وی بر اثر سرمای شدید یا نزدیکی مرگ: (مشدی مثل مار بخود می پیچید. نفس نفس میزد یکهو پس افتاد و دندانها یش کلید شد)
هر نیزیدن، تعیین شدن، بر قرار شدن، معلوم شدن، آشکار گردیدن: (... تا خادم نیکبخت معین شود) (اوصاف الاشراف. 9)
پایبند شدن، در بند افتادن دربندشدن، علاقه مند بچیزی شدن، مبادی آداب شدن
Improbability
невероятность
Unwahrscheinlichkeit
неправдоподібність
nieprawdopodobieństwo
improbabilidade
improbabilità
improbabilidad
improbabilité
onwaarschijnlijkheid
ความไม่น่าจะเป็น
ketidakmungkinan
असंभाव्यता
אִי-סְבִירוּת